نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





بی تو...

 

 
آنقدر پرم از تو که کم مانده ببارم
در متن نگاهت غزلی تازه بکارم
من بی تو دلم را چه کنم؟بی تو دلم را
اما...نه در این سینه دلی بی تو ندارم
باشد برو آسوده خدا با تو عزیزم
باید که به این خاطره ها دل بسپارم
حالا همه شب حال و هوای شب مرگ است
حالا که غمت مانده به جای تو کنارم
ای کاش بیایی و ببینی به چه حالی
افتاده از آن کوچه ی بی ماه گذارم
شاید به تمنا ی تو یک شب بروم تاـ
آنجا که نباشد کسی از ایل و تبارم
می یابمت آری به دلم فال تو افتاد
هر چند کمی زود کمی دیر بهارم...
 
 
 

[+] نوشته شده توسط مهسا قاسمي در 18:41 | |







هرگز نمی بخشم...

 

کسی بی عاطفه مثل تو را هر گز نمی بخشم
و می دانی گناهت را چرا هرگز نمی بخشم
به عمرم لحظه ای با خود چنین خلوت نمی کردم
تو را آغاز درد انزوا هرگز نمی بخشم
نگاه ساده ات دست از خیالم بر نمی دارد
من آن را بانی این ماجرا هرگز نمی بخشم
غریبی را گمان کردم که با تو می برم از یاد
تو را آری به ظاهر آشنا هرگز نمی بخشم
گناه چشم هایت را از آن روزی که با احساس
مرا می خواند بیتابانه تا...هرگز نمی بخشم
تمام برگ های دفترم پر می شود امشب
از این شعری که می گوید تو را هرگز نمی بخشم...
 

[+] نوشته شده توسط مهسا قاسمي در 18:38 | |







دلتنگی

 

بعد از تو پر از دردم این را همه می دانند مانند دلم زردم ، این راهمه می دانند ای صبح اهورایی ! در کوچه ی تنهایی دیریست که شبگردم، این را همه میدانند من بی تو چه دلتنگم، بی روح تر از سنگم یخ بسته تنم سردم، این را همه می دانند
 

[+] نوشته شده توسط مهسا قاسمي در 18:33 | |







وفا

نظر نمي كني جرا ؟؟؟

به من كه جز وفا به تو دكر كناه نكرده ام

به من كه جز به روي تو به كس نكاه  نكرده ام

نظر نمي كني جرا؟؟

به من كه سرو قامتم خميده شد براي تو

به من كه شسته ام به اشك زعالمي كناه تو

نظر نمي كني جرا؟؟

به من كه خون دل خورده ام به جاي اب زندكي

به من كه جان نها ده ام به كف براي زندكي...

 


[+] نوشته شده توسط مهسا قاسمي در 16:41 | |







عشق من

بعد از اين عشق به هر عشق جهان ميخندم

هر كه ارد سخن عشق به ان مي خندم

روزي از عشق دلم سوخت كه خاكستر شد

بعد از اين بود به هر سوز جهان مي خندم

تقديم به عشقي كه جكرم را سوخت و بدون دليل در تنهاييم تنهايم كذاشت...


[+] نوشته شده توسط مهسا قاسمي در 16:33 | |







تنهایی

شب را مهمان خانه ات كرده اي و تا سبيده ي صبح راهي  است بس بلند و ظولاني.دلم را در حوالي خانه ات كم كرده ام,اما به دنبال ان نيامده ام,بلكه به دنبال تبسمي هر جند كمرنك مي كردم تا جراغ راهم شود و دلخوشي تنها ييم

 


[+] نوشته شده توسط مهسا قاسمي در 16:9 | |



صفحه قبل 1 2 صفحه بعد